کلاه کلمنتیس

ساخت وبلاگ
مردم همیشه فریاد میزنند که میخواهند اینده ی بهتری بسازند.

این حقیقت ندارد.اینده خلائی بی احساس است که به درد هیچ کس نمیخورد.گذشته اکنده از زندگی است.ریشخندمان میکند،به ما اهانت میکند،و ما را از کوره به در میبرد،ما را وسوسه میکند تا ان را نابود سازیم یا رنگ تازه ای بر ان بزنیم.مردم فقط به این دلیل میخواهند اربابان اینده باشند تا گذشته را تغییر دهند.میجنگند تا به تاریک خانه ای دست یابند که در انها عکس ها را دستکاری و زندگی نامه ها و تاریخ ها را بازنویسی کنند. 

                                               .................................

درفوریه 1948،کلمنت گوتوالد ،رهبر کمونیست ،در پراگ بر مهتابی قصری باروک قدم گذاشت.تا برای صد ها هزار مردم که در میدان شهر قدیم ازدحام کرده بودند حرف بزند.لحظه ای حساس در تاریخ قوم چک بود.از ان لحظه هایی که یکی دوبار در هر هزار سال پیش میاید.رفقا گوتوالد را دوره کرده بودند و کلمنتیسدر کنارش ایستاده بود. دانه های برف در هوای سرد میچرخید و گوتوالد سر برهنه بود.کلمنتیس دلسوز کلاه پوست خود را از سر برداشت و بر سر گوتوالد گذاشت.

بخش تبلیغات حزب صدها هزار نسخه از عکس ان مهتابی را چاپ کرد.گوتوالد با کلاه خزی بر سر و رفقا کنارش.به زودی در سراسر کشور هر بچه ای از طریق مدرسه،دیوار کوبها، و نمایشگاه ها با ان عکس تاریخی اشنا شد.

چهار سال بعد کلمنتیس به خیانت متهم و به دار اویخته شد.بخش تبلیغات بی درنگ او را از تاریخ محو کرد، والبته ،چهره ی او را از همه ی عکس ها در اورد.از ان تاریخ تاکنون گوتوالد تنها بر مهتابی ایستاده است.

انجا که زمانی کلمنتیس ایستاده بود فقط دیوار لخت قصر دیده میشود.تنها چیزی که از کلمنتیس باقی مانده ،کلاه اوست که همچنان بر سر گوتوالد مانده است.


پ.ن* گزیده ای از کتاب کلاه کلمنتیس نوشته میلان کوندرا  آهنگ سازی رایگان...
ما را در سایت آهنگ سازی رایگان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : داریوش تاجمیری 0251 بازدید : 121 تاريخ : 28 / 8 / 1391 ساعت: 17:14